خرید برای جشن دندونی
عزیزم بالاخره دیروز تونستم خریدای اصلی رو انجام بدم و یکمی خیالم جمع شد.هر چند باز کلی کار دارم.اما بقیه خریدا رو بابا میتونه انجام میده.دیروز بخش سختش بود چون باید تو رو همراهم میبردم .بابا هم این هفته خیلی سرش شلوغه و کم تر میتونه کمکم کنه.برا همین مادرجون گفت میام بازارو فاطمه رو نگه میدارم تا خرید کنی.چون این چند روز وابستگیت بیشترشده و نمیشه تو رو جایی نگه دارم.مادرجون اول بازار کادوی دندونیت رو خرید.یه پلاک خوشکل فاطمه که گفت حتما براش به یادگار نگه دارین ازم.منم سعی میکنم همیشه برات نگهش دارم.بعد خرید مادرجون موند تو پاساژ طلافروشی تو رو نگه داشت و منم رفتم خریدای جشن رو انجام دادم.بادکنای دندونی ریسه ها و لیوان و...تو هم که تو کالسکه بودی و متعجب همه مردم رو تو میدون شهرداری نگاه میکردی و هر کی میرسید نازت میکرد.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی