فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 6 سال و 3 ماه و 15 روز سن داره

ناناس من

فاطمه و زهرا دو گل خندانمن و امیدهای روز افزون من به زندگی و شاد زیستن با اونها حس سیال بودن پرواز دارمو

دور دوم همراهی با بابا در همدان

عزیزدلم این سری دفعه دومی هست که بابا اومدیم همدان و همراهش شدیم .روزا من و خانم بلا تنهاییم و تو حسابی گشت میزنی تو خونه شیطونی میکنی.این سری خونه ای که هستیم بزرگتره و جا برای گشت زدن زیاد داری.این روزا خیلی خوب چهاردست و پا میری و با دور سرعت سریع طی میکنی مسیرا رو.دیشب باهات مسابقه دادم به روش چهار دست و پا .ازم جلو زدی. شیطونکم وقتی میرم اشپزخونه تو هم میای و کابینتا رو باز میکنی با کنجکاوی وارسیشون میکنی.امروز چند تا ازبشقابا رو شکستی و خودتم ترسیده بودی. این دو روز که اومدیم خیلی هوا سرد بود و زیاد بیرون نرفتیم.روز اولی که اومده بودیم رو زمین برف نشسته بود امروزم قرار بود بریم پارک کنار خونه اما چون سرما داشتم خونه موندی...
4 دی 1397

همدان.حیاط محوطه

عزیزدلم دو روزی میشه که اومدیم همدان تا همراه بابایی باشیم.صبحا که تتهاییم من و تو باهم یه گشتی تو محوطه میزنیم.تو هم که همیشه با کلید سوییت مشغول بازی هستی.   ...
14 آذر 1397

کادوی عمه نازی

دیروز غروب بعد جشن پاتختی دایی رحیم به اتفاق عزیزی و بابابزرگ راهی کرمانشاه شدیم.عزیزدلم خوش سفر بودی و بجز اول راه که حسابی بازیگوشی میکردی مابین مسیر حسابی خوابیدی.ساعت حول و حوش 4 صبح بود که رسیدیم خونه عمه .بابایی یکی دو ساعتی استراحت کرد و خوابید بعد از پیشمون رفت کرمانشاه امروز ظهر محمدرضا از مدرسه اومد و حسابی باهاش بازی کردی.بعدم بهار اومد و تو رو تو ماشینشون نشوندن و بازی کردی.عمه ناری هم این لباس قشنگ رو برات کادو خرید.دست عمه جون درد نکنه . ...
10 آذر 1397

مسیر برگشت از کرمانشاه

ناناسم مسیر برگشت اکثرا خواب بودی. همدان بیدار شدی شیر خوردی و ماهم صبحانه خوردیم. اونجا اولین تجربه تاب سواری تو بغل دختر عمت ستایش داشتی.بعدش کمی تو پارک گشت زدیم با ستایش و سنا بعدم حرکت کردیم.تو ماشین کمی تو کریر نشستی.در کل به قول بابا دختر نجیبی بودی و خوش سفری . فدای خانومی گلم بشم ...
14 مرداد 1397
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ناناس من می باشد