ناناس من

ای بلا امروز با تلاش بسیار بالاخره پشت دیواری که بخاطر تو جلوی تلویزیون گذاشته بودیم رو انداختی پایین و موفق شدی که گشوی میزرو بازکنی و با اشتیاق با وسایلاش بازی کنی ...

عزیزم.ماشالله چشم نزنیم بهت یه هفته ای هست که خوب غذا میخوری و ما کیف میکنیم از تماشای غذا خوردنت.چند روزیه که سوپ رو میکس میکنم برات و مثل سرلاک زود میخوری.چون عادت داری وقتی چیزی زیر دنددنت بمونه و له نشه تف میکنی بیرون.اما اینطور راحت میخوری.سرلاکم که روزی دو وعده رو کامل میخوری.ان شاللهدجون بگیری لپ لپی من ...

ای شیطونک ازدستت پشت دیواری رو گذاشتیم جلوی تلویزیون نری سمتش.همچنان با تلاش خودتو میرسونی سمت این صفحه جادویی و تلاش میکنی دست بزنی به اشیا داخل تلویزیون.گاهی اوقات گریه میکنی که چرا نمیتونم بگیرم وسایلو ...

یعنی اینقد گوشی دوست داری که موقعی که بیداری باید یواشکی گوشی دستم بگیری وگرنه هر جا باشی خودتو میرسونی و لج میاری و گوشی رو میگیری ...

عاشق توپ بازی هستی این روزا و کیف میکنی توپ رو شوت میکنیم سمتت و تو هم با دست میگیری و میندازی سمتمون ...

عاشق گوشی هستی. و هر جا میبینی سمتش میری.مخصوصا وقتی بخوام سلفی بگیرم ازت ...

ازدید دختردایی ترمه تو نی نی هستی و مدام صدات میکنه نی نی.وقتی میبینتت ذوق میکنه و میاد بوست میکنه.اما تو با تعجب نگاش میکنی . ...

عسلم بعد از تولدت اولین بار بود که چند روز دور بودیم از بابایی.یکی دو روز خونه خاله بودیم و با حسنا بازی کردی و دیگه اسمشو یاد گرفته بودی و تو اتاقا دنبالش میرفتی ...

عزیزدلم مثل اینکه از نارنجا خوشت اومده بود و با بابا کمک کردی در امر اب گیری نارنجا ...

عزیزدلم دیروز رفتیم بازار و یکم خرید کردیم برا عروسی دایی رحیم.بعدشم رفتیم خونه عمو با حکیمه و امیر بازی ردی و عکسای یادگاری گرفتی با گلهای قشنگ زن عمو. ...