فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 6 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره

ناناس من

فاطمه و زهرا دو گل خندانمن و امیدهای روز افزون من به زندگی و شاد زیستن با اونها حس سیال بودن پرواز دارمو

نوبتی هم باشه نوبت عزیز دل ماست

عزیزم هر بچه ای میومد خونمون دوست داشت با این مجسمه ها بازی کنه.مخصوصا حسنا که هر وقت میومد خونمون مجسمه ها رو برمیداشت. و بازی میکرد.حالا نوبتی هم که باشه نوبت عزیز خودمونه.امروز برای اولین بار از اشیای کنارت فراتر رفتی و خودتو رسوندی و کنار تلویزیون و دیدم با تلاش داری مجسمه رو برمیداری. ...
19 مرداد 1397

بازی با سبد

عزیزدلم مفهوم اسباب بازی برا تو و ما یکی نیست.گاهی وقتا وسایل خونه بیشتر برات جذابه و زمان بیشتری سرگرمت میکنه.مثل این سبدای عزیزی که لحظاتی توجهت رو جلب کرده بود و تلاش میکردی که همزمان هردو رو باهم بگیری. ...
19 مرداد 1397

فاطمه خونه عزیزی

فاطمه بغل عزیزی.کنار درخت خرمالو امروز پنج شنبه است.غروب پنج شنبه عزیزی منتظر نوه هاست و از جمله فاطمه.وقتی میرسیم تو حیاط.عزیزی میاد پیشوازت و بغلت میکنه.امروز غروب همزمان با عمو اینا رسیدیم.ما تو حیاط انجیر کندیم و تو هم تو بغل عزیزی و عموجون چرخ زدی تو حیاط ...
18 مرداد 1397

کمک به مامان

عشقم امروز تو اشپزی کمکم کردی.البته کمک کردنتم به سبک خودت بود.یعنی غلت خوردی اومدی پیشمو و نگام کردی و همین که بلند شدم سیب زمینیا رو ریختی.فدای دختر باهوشم بشم من ...
18 مرداد 1397

شیطونک من

شیطونکم کارای خطرناک یاد گرفته.باید بیشتر مواظبت باشم چون دیگه یاد گرفتی سمت وسایلا بری ...
18 مرداد 1397

استخر توپ محمدمهدی

امروز باهم رفتیم خونه همسایمون محمدمهدی تا سوغات کرمانشاه بدیم بهشون.محمد مهدی زیاد حالش خوب نبود.باباش براش استخر توپ درست کرده بود.یکم گذاشتمت داخلش تا بازی کنی.اما مثلاینکه زیاد خوشت نیومد.محمدمهدی هم یه داد زد یعنی برا منه!!  ...
18 مرداد 1397

حموم

عشقم امروز بازم بردمت حموم.تو این هوای گرم هیچی به اندازه حموم شادت نمیکنه.فقط اینکه خوشت نمیاد از اول به چشات اب بزنم.منم میذارم حسابی تو وانت اب تنی کنی بعد سرت رو میشورم ...
18 مرداد 1397
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ناناس من می باشد