کادوی عمه نازی
دیروز غروب بعد جشن پاتختی دایی رحیم به اتفاق عزیزی و بابابزرگ راهی کرمانشاه شدیم.عزیزدلم خوش سفر بودی و بجز اول راه که حسابی بازیگوشی میکردی مابین مسیر حسابی خوابیدی.ساعت حول و حوش 4 صبح بود که رسیدیم خونه عمه .بابایی یکی دو ساعتی استراحت کرد و خوابید بعد از پیشمون رفت کرمانشاه امروز ظهر محمدرضا از مدرسه اومد و حسابی باهاش بازی کردی.بعدم بهار اومد و تو رو تو ماشینشون نشوندن و بازی کردی.عمه ناری هم این لباس قشنگ رو برات کادو خرید.دست عمه جون درد نکنه . ...
تمرین ایستادن
اینم صندلی برای تمرین ایستادن فاطمه جون.مواقعی که مامانی داره آشپزخونه کارمیکنه ...
لبو
عزیزم ازطعم لبو هم خوشت اومد و با اشتیاق میخوردی.نوش جونت فدات شم ...
نویسنده :
ماماني
2:13
غرق خواب در تاپ
عزیزم مواقعی که از خواب کلافه ای و هیچ جوره نمیخوابی رو تاپ مینشونمت و یکم که باهات بازی میکنم غرق خواب میشی.مثل امروزکه داخل تاپ خوابیدی .. ...
نویسنده :
ماماني
2:11
ثمره تلاش
ای بلا امروز با تلاش بسیار بالاخره پشت دیواری که بخاطر تو جلوی تلویزیون گذاشته بودیم رو انداختی پایین و موفق شدی که گشوی میزرو بازکنی و با اشتیاق با وسایلاش بازی کنی ...
نویسنده :
ماماني
2:09
سوپ خوردن
عزیزم.ماشالله چشم نزنیم بهت یه هفته ای هست که خوب غذا میخوری و ما کیف میکنیم از تماشای غذا خوردنت.چند روزیه که سوپ رو میکس میکنم برات و مثل سرلاک زود میخوری.چون عادت داری وقتی چیزی زیر دنددنت بمونه و له نشه تف میکنی بیرون.اما اینطور راحت میخوری.سرلاکم که روزی دو وعده رو کامل میخوری.ان شاللهدجون بگیری لپ لپی من ...
صفحه جادویی
ای شیطونک ازدستت پشت دیواری رو گذاشتیم جلوی تلویزیون نری سمتش.همچنان با تلاش خودتو میرسونی سمت این صفحه جادویی و تلاش میکنی دست بزنی به اشیا داخل تلویزیون.گاهی اوقات گریه میکنی که چرا نمیتونم بگیرم وسایلو ...
جذابیت گوشی برای فاطمه
یعنی اینقد گوشی دوست داری که موقعی که بیداری باید یواشکی گوشی دستم بگیری وگرنه هر جا باشی خودتو میرسونی و لج میاری و گوشی رو میگیری ...
نویسنده :
ماماني
2:00
عشق توپ
عاشق توپ بازی هستی این روزا و کیف میکنی توپ رو شوت میکنیم سمتت و تو هم با دست میگیری و میندازی سمتمون ...
نویسنده :
ماماني
17:36