فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 6 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

ناناس من

فاطمه و زهرا دو گل خندانمن و امیدهای روز افزون من به زندگی و شاد زیستن با اونها حس سیال بودن پرواز دارمو

با چیزای کوچیکم میشه شاد بود

گاهی وقتا با چیزای کوچیکم میشه شاد بود.   بابا این هفته برای مسابقات فوتبال رفته بود مشهد و تو راه برگشت گفت سوغاتی برات حلقه فنری اورده. من نمیدونستم چی رو میگه. اما تا بهت گفتم ذوق کردی وگفتی خودم میدونم چیه. اخه خونه دوستم دیده بودم و به بابا گفته بودم عکس بگیر ازش، بابا که ارزش مادی حلقه رو بهم گفته بود، چون فک میکردم ارزون خریدت بدردت نمیخوره و خوشحالت نمیکنه، اما برا تو ارزش معنویش بالاتر بود و میپریدی و میگفتی: بابا یادش مونده که من از چی خوشم اومده، اخه خونه محمدپارسا دیده بودم و خوشم اومده بود، تازه همسایمون حلما هم اینو داشت،از وقتی هم که بهت گفتم که بابا سوغاتی اورده چشم انتظار اوندن بابا بودی و ده باری بهش زنگ زدی و ه...
7 بهمن 1401

سرگرمی فاطمه

عزیزم فاطمه جون،سرگرمیای این روزات شده که با گوشیم عکسای خودت و ابجیتو درست میکنی و میاری نشونمون میدی و میگی مامان ببین چه قشنگ درست کردم،یارو غمخوار هم باشین عزیزم ...
2 بهمن 1401
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ناناس من می باشد